شب یلدا، بهانه ای برای دیدارها و دانه کردن انار سرخ یکدلی ها
یلدا پیش از آنکه تیره و تار و طولانی باشد، یک بهانه است. بهانهای برای قاچ زدن هندوانه مهربانی، پختن لبوی داغ محبت، دانه کردن انار سرخ یکدلی و فال حافظ گرفتن برای رسیدن به عشقی بینهایت.
یلدای طولانی سال، بهترین بهانه برای نیمنگاهی کوتاه انداختن به لحظههاست؛ لحظههایی که در سرعت عبور، خلاصه میشوند و میگذرند و این گذشتن، بهترین پیام برای زیبا زیستن ماست؛ زیرا شیرینی در کنار هم بودن لبخندهای امروز، هزار بار بهتر از اشک حسرت ریختن بر مزار جداییهای فرداست.
شب چله
در فرهنگ عامه ایرانیان، شب یلدا (شب چله) فرصت بسیار خوب و به یاد ماندنی برای دورهمی های خانوادگی و دوستانه و گل گفتن و گل شنیدن بوده و هست.
یلدا بهانهای است، بهانهای تا ما از فرمان کانالهای پرپیچوخم سیمهای ارتباطات بگذریم و لحظههای قشنگ با هم بودن را به هیجان سریالهای زندگی شیشهای نفروشیم.
یلدا بهانهای است تا پندها و تجربههای ارزشمند پدربزرگها و مادربزرگهایی را که در پس وقت نداشتنها و بیحوصلگیهای کوچکترها مدفون ماندهاند، زنده کنیم.
یلدا بهانهای است برای دیدارها، وقتی کشاکش روزگار تو را از دیدار آنان که به چشمان تو نیازمندند، بازمیدارد. آتش گرم و کرسی خانه مادربزرگ ما را به گرد خویش آورده و گرمایش را با ما تقسیم میکند تا در زمستان سر در راه، به یاد چون امشبی همیشه گرم گرم بمانیم، در میان تقویم ورق خورده پدر بزرگ، سیاووش را میبینیم که از آزمون آتش سربلند بیرون میآید و پدربزرگ چه باشکوه داستان او را میگوید.
یلدا بهانهای است برای تکرار هر آنچه روزگاری، سرمشق خوبیهایمان بوده و امروز بر روی طاقچه عادتهایمان غبار میگیرند و فراموش میشوند.
یلدا بهانهای است برای دیدن عزیزانی که تصویر و صدایشان در پس مشغلههای زندگی رنگ باختهاند. بهانهای است برای نشستن لبخند بر لبان کودکان، در آغوش پر از مهر بزرگترها.
یلدا بهانهای است؛ بهانهای برای من، بهانهای برای تو، تا همگی، لحظههای شیرین با هم بودن را تجربه کنیم.