«معجزه هزاره سوم»، «حسن روحانی» را به مناظره تلویزیونی دعوت کرد
پیشنهاد دعوت به مناظره «محمود احمدینژاد» از «حسن روحانی» نکات بسیاری را در ذهن خوانندگان این خبر متبادر میکند؛ از قیاس گرفته تا نقاط مشترک این دو!
در بخش مقایسه، باید گفت که هردو طوماری از وعدههای محقق نشده در کارنامه دارند و هردو با تیمهای ناکارآمدشان وضعیت اقتصادی ـ معیشتی مردم ایران را به وخیمترین حالت ممکن رساندند. یکی موجبات حصر «میرحسین موسوی»، «مهدی کروبی» و «زهرا کاظمی(رهنورد)» را فراهم کرد و دیگری در برداشتن حصر، نکرد آنچه را باید میکرد.
با این حال حسن روحانی دستکم در روبرویی با مردم و معترضان، آنها را «خسوخاشاک» ننامید، «برجام» را به سرانجام رساند، صدای کسی را بدون اطلاعش ضبط و پخش نکرد، به عامل فجایعی مانند «کهریزک» پست و مقام هدیه نداد و نهتنها قطعنامههای سازمان ملل را ورقپاره نخواند، بلکه آنچنان به برجام پایبند ماند که تمام بهانههای واهی آمریکا و متحدانش را از آنان گرفت.
اتفاقا مناظره این دو «هماستانی» که از «سمنان» به پاستور رسیدند، میتواند بسیار سرگرمکننده باشد، یکی مانند «معجزه هزاره سوم» که اصول پوپولیسم را خوب فراگرفته و این توانایی را دارد که در دوربین زُل بزند و هر راستی را ناراست کند و دیگری پیشینه رقیب را بهصورت گازانبری طوری افشا کند که رشته کلام و افکارش، پاره شود.
اما نکته تاسفآور درباره احمدینژاد این است که وقتی «از صندوقها استخراج شد» همه اعمال قوهقضاییه را تایید میکرد و معتقد بود که این قوه در برخورد با قانونشکنان، طبق وظایفش عمل کرده، اما به محض برخورد با اقوام و یاران غارش یعنی «اسفندیار رحیممشایی»، «حمید بقایی»، «علیاکبر جوانفکر» و … ناگهان حقطلب شد و همان قوهقضاییه را مورد انتقاد قرار داد.
احمدینژاد به دلیل وضعیت بد کشور خواستار استعفای دولت شده و گفته اگر نمیتوانید کشور را اداره کنید، استعفا که میتوانید بدهید. یارانه ۹۰۰ هزار تومانی از دیگر وعدههای عوامفریبانه اوست که قصد دارد در شرایط بحران اقتصادی ـ معیشتی، خود را بهعنوان منجی معرفی کند در حالیکه وضعیت ناهنجار و ناپایدار سیاسی ـ اقتصادی کشور از دوران ریاست او بر قوه مجریه آغاز شد. با همه این اوصاف گویا «بگمبگم» های معروف او تمام شدنی نیست و معلوم هم نیست که مردم ایران تا چه زمانی قرار است تاوان حضور او در عرصه سیاسی را بدهند، عرصهای که با وجود تداوم حضور چنین عناصری در نهادهای تصمیمگیری، موجبات گریستن به حال مردم ایران را بیش از پیش، فراهم میکند.