شعر با ی از شاعر بزرگ فردوسی | شروع شعر تک بیتی با حرف ی

شعر با ی

شعر با ی از فردوسی و عطار و تعدادی از شاعران معروف را بخوانید. این حرف آخرین حرف از حروف الفبا می باشد که در شروع اشعار زیر آمده است . از دیگر اشعار شعر با ص نیز کلمات با مفهومی دارد . شاعرانی چون سعدی و نظامی در اشعار خود از حرف ی بسیار استفاده کرده اند.

شعر زیبا با ی

یارب. از سرمنزل. مقصد چه. سان یابم. سراغ

دیده حیرانست. و من بیدست. و پا، دل بی. دماغ(بیدل دهلوی)

یقین. چون گنج. یابی در. خرابه

چه خواهی. کرد آنجا. گه قرابه(عطار)

یعنی این. دست. بوسه گاه. کسی. است

که به. دستش ازین. متاع بسی. است(ملک الشعرای بهار)

یکی. تاجور بهتر. از سد بود

که باران. چو بسیار. شد بد. بود(نظامی گنجوی)

یعنی. آن. راکه. کیف خواهد. و حال

کیف. باید ز. نقد. مالامال(ملک الشعرای بهار)

یکی. روزشان بودی. از کوه و. کاخ

به کام. دل خویش. میدان فراخ(نظامی گنجوی)

یک. سفر یار. « رهنما» .بودیم

از اسیران. « کودتا» .بودیم(ملک الشعرای بهار)

یقین این. صورت اینجا. عقل پرداخت

ولیکن عشق. بنیادش. برانداخت(عطار)

تک بیتی با ی

شروع شعر با آخرین حرف الفبا در مشاعره. شعر با ی در میان اشعاری که دسته بندی شده است زیبایی خود را دارد.

یک سر. بی کبر. در نمرود. زار خاک. نیست

کاسه هر. کس که می بینم. ازین سکبا. پرست(صائب تبریزی)

یکی اند. این زمان. در جملگی. گم

همه چون. قطره ایشانند. قلزم(عطار)

یافتم. کز نفوذ. آن گفتار

اندرین. جلسه. نگذرد. آن کار(ملک الشعرای بهار)

یکیاند این. زمان در. آشنائی

رسیده. در بقا و. در خدائی(عطار)

یکی. کنده ای. زیر باره. درون

بکند. و نهادند. زیرش. ستون(فردوسی)

یکی. ذاتست بیرون. از مکانم

ز بالای. صفات. جاودانم(عطار)

یافت. با لاشه. مرد. را، یاری

گفت .زنهار! مرد. و .مرداری(ملک الشعرای بهار)

یکی ذات .ست جمله. آشکاره

کنی اینجا توذات ما نظاره(عطار)

یکی. تاج. دادش زبر. جد نگار

یکی. طوق زرین. و دو. گوشوار(فردوسی)

یکی ذات. ست این دم. تا بدانی

یکی جزء. است آدم تا. بدانی(عطار)

شعر ناب با ی

یکی. لطیفه ز. من بشنو ای. که در آفاق

سفر کنی. و لطایف ز بحر. و کان آری(سعدی)

یک سفر یار . رهنما. بودیم

از اسیران . کودتا. بودیم(ملک الشعرای بهار)

یکی. منزل. اندر. بیابان. نماند

بکشور. جز از. دشت. ویران. نماند(فردوسی)

یکی از. دوستان پاک. ضمیر

پای مردی. نمود پیش. امیر(ملک الشعرای بهار)

یوسف سیمین. بدن در نیل. عریان گشته است

یا مه تابان. نمایان بر سپهر. اخضرست(صائب تبریزی)

یکی ذاتند. ایشان همچو. خورشید

به ایشان ست. مر ذرات. امید(عطار)

یا ز. پای افتد. و شود. بیمار

مایهٔ. دردسر. شود. ناچار(ملک الشعرای بهار)

یکی دانند. ایشان از. نمودار

ز سر حق. حقیقت صاحب. اسرار(عطار)

یک دم آخر. حجاب یک. سو نه

تا بر آساید. آرزومندی(سعدی)

یکی شاد. و دیگر پر. از درد. و رنج

چنان چون. بود رسم. و رای. سپنج(فردوسی)

شروح شعر با ی

یک قدم. ره همه شب. تا به سحر. پیمودن

بی تکلف. چقدر ضبط. عنان دارد. شمع(بیدل دهلوی)

یک. زمان. هیچ. جا قرارم. نیست

میل. خاطر به. هیچ .کارم. نیست(جامی)

یک. جهان. دیو را .شهابی. بس

چرخ را. خسرو. آفتابی. بس(سنایی غزنوی)

یکی را. از ان کرد. یزدان بلند

که باشند. از او دیگران. بی گزند(امیر خسرو دهلوی)

یادبود ما. فراموشی است. از احوال ما

پیش. عزلت دوستان. تقصیر خدمت. خدمت است(صائب تبریزی)

یک جهان. پشه. را کُشد. بر جای

روزگار. از دو. پیل. پهلوسای(سنایی غزنوی)

یک شبی. وقت خویش. باز نیافت

لذت. سجده نیاز. نیافت(جامی)

یار را. بی پرده. چون فرهاد. هر کس نقش. بست

گر کنند. از خون. دهان تیشه. شیرینش. سزاست(صائب تبریزی)

و آخرین حرف از حروف الفبا . یک تشکر صمیمانه از شما عزیزان دوست دار شعر که از ابتدای حرف الف ما را همراهی کرده اید.

منبع: ancient