مطالب پیشنهادی فارسی کلاب
ضرب المثل

ضرب المثل های عربی + ترجمه فارسی

مطالب پربازدید

الغِیْبَه جُهْدُ العاجِزِ : غیبت و بدگویی تلاش آدم عاجز است .

کُلُّ شاهٍ تُناطُ برِجْلَیْها : هر گوسفندی با پاهای خودش آویزان می شود.

کُلُّ کَلْبٍ ببابه نَبّاحٌ : هر سگی در خانه ( صاحبش ) پارس می کند.  ( سگ درِ خونه صاحبش شیره )

کُلُّ مَبْذُولٍ مَملُولٌ : هر چیزی که زیاد شد بی ارزش می شود.

مطالب پربازدید

کُلُّ هَمٍّ إلَی فَرَجٍ : پایان شب سیه سفید است.

کَما تَدِیْنُ تُدانُ : همچنانکه قرض بدهی به تو قرض داده می شود.

کَما تَزْرَعُ تَحْصُدُ : همانطورکه میکاری درومیکنی .

لا تَقْتَن مِنْ کَلْبِ سُوْءٍ جَرْواً : از سگ بد ، توله نگه مدار .

لِکُلِّ مَقامٍ مَقالٌ : هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد.

مطالب پربازدید

لَیْسَ الخَبَرُ کَالْمُعایَنَهِ : شنیدن کی بود مانند دیدن.

لَیْسَ الفَرَسُ بِجِلِّهِ : ( ارزش ) اسب به پالانش نیست .

ما أقْصَرَ اللَیْلَ عَلَی الراقِدِ : شب چه کوتاه است بر آدم خوابیده.

ما حَکَّ جِلْدَکَ مِثْلُ ظِفْرِکَ:  کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من.

مِثْلُ النَعامَهِ لاطَیْرٌ ولاجَمَلٌ : مثل شتر مرغ که نه مرغ است و نه شتر.

مطالب پیشنهادی فارسی کلاب

المَرْءُ مِرْآهُ أَخِیْهِ : انسان آیینه ی برادرش است.

مَنِ اسْتَرْعَی الذِئْبَ ظَلَمَ : کسی که گرگ را شبان کند ظلم کرده است.

( ترحّم بر پلنگ تیز دندان     ستمکاری بُود بر گوسپندان )

مِنَ الشَّوْ کَهِ تَخرُجُ الْوَرْدهُ : گل از خار بیرون می آید.

مِنَ القَلبِ إلَی القَلْبِ : دل به دل راه دارد.

مَفْتَلُ الرَجُلِ بَیْنَ فَکَّیْهِ : آدمی میان دو فلک است .

( زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد )

مَن جَدَّ وَجَدَ : جوینده یابنده است.

مَنْ حَفَرَ بِئراً لاخیهِ وَقَعَ فِیها : چاه نکَن بهر کسی     اوّل خودت دوّم کسی.

مَنْ صارَعَ الْحَقَ صَرَعَهُ : چراغی را که ایزد بر فروزد     هر آنکس پُف کُند ریشش بسوزد .

مَنْ صارَ نَعْجَهً أکَلَهُ الذِّئْبُ : کسی که میش شد گرگ او را می خورد.

مَنْ لَمْ یُرِِدْکَ فَلا تُرِدْهُ : برای کسی بمیر که برات تب کنه.

وکُلُّ إناءٍ بالَّذِی فِیهِ یَرْشَحُ : از کوزه همان برون تراود که در اوست.

هَذا یَصیدُ و هَذا یَأکُلُ السَّمَکَهَ : این صید می کند آن دیگری ماهی را می خورد.

الهَوَی مِنَ النَّوَی : دوری و دوستی.

یأکُلنی سَبُعٌ و لا یأکُلنی کَلْبٌ : حیوان درنده مرا بخورد اما سگ نخورد.

یَحْمِلُ التَّمْرَ إلَی البَصْرَهِ : خرما به بصره می برد. ( زیره به کرمان می برد )

یَدُکَ مِنْکَ و إنْ کانَتْ شَلاّء : دست تو از تو است اگر چه چاق باشد.

یُقَدِّمُ رِجْلاً و یُؤخِّرُ اُخْرَی : یک پا پیش می نهد و یک پا به عقب بر می گردد .( آدم دو دل )

اُتْرُکِ الشرّ یَتْرُکْکَ : بدی را رها کن بدی تو را رها میکند .

اَجمَعُ مِنْ نمْلَه : ذخیره کننده تر از مورچه .

اَحقَد مِنْ جَمَل : کینه توز تر از شتر .

اَسْرَعُ مِنَ اللَمْح : سریع تر از چشم به هم زدن.

اِسْمَعْ و لا تُصَدِّقْ : بشنو و باور مکن .

اِقْلَعْ شَوْکَکَ بیَدِکَ : کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من .

اِنَّ الطُّیُورَ عَلَی أشْکالِها تَقَعُ : کبوتر با کبوتر باز با باز ، کند همجنس با همجنس پرواز .

انَّه نَسِِیْجٌ وَحْدهُ : او تافته جدا بافته است .

اَوَّلُ الغَیثِ قَطْرٌ : آغاز باران قطره است .

اَوْهَنُ مِنْ بَیتِ الْعَنْکَبُوتِ : سست تر ازخانه عنکبوت .

باکِرْ تَسْعَدْ : سحر خیز باش تا رستگار شوی .

بَلَغَ السِّکِّینُ العَظْمَ : کارد به استخوان رسید .

بَیْضَهُ الیَوْمِ خَیْرٌ مِنْ دَجاجَهِ الغَدِ : خرمای نقد به از حلوای نسیه است .

تَرْکُ الجَوابِ عَلَی الجاهِلِ جَوابٌ : جواب جاهل خاموشی است .

الجَزاءُ مِنْ جِنْس العَمَلِ : از مکافات عمل غافل مشو ، گندم از گندم بروید جو ز جو .

خالِفْ تُذْکَر : مخالفت کن تامعروف ومشهور شوی .

رُبَّ سُکُوتٍ أبْلَغُ مِنْ کَلامٍ : چه بسا سکوتی که رسا تر از سخن گفتن است .

رُبَّ طَرْفٍ اَفْصَحُ مِنْ لِسانٍ : چه بسا نگاهی که از زبان گویاتر است .

رُبَّ عَیْنٍ أنَمُّ مِنْ لِسانٍ : چه بسا چشمی که سخن چین تر از زبان است .

عِنْدَ الغا یَهِ یُعْرَفُ السَبْقُ : در پایان مسابقه پیروزی معلوم می شود .

العِیانُ لایَحْتاجُ إلَی الْبَیانِ : آنچه که عیان است چه حاجت به بیان است

مطالب پربازدید
وب گردی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا