محمود احمدی نژاد: دلم برای کشورم می سوزد و هیچ اشتباهی نکرده ام
دکتر محمود احمدی نژاد اخیرا طی مصاحبه ای با روزنامه شرق به اظهار نظر نسبت به مسائل و موضوعات اقتصادی زمان خودش و مشکلات اقتصادی حال حاضر پرداخته است که گزیده و خلاصه آن را در ادامه می توانید ملاحظه نمایید.
اصلا اگر راجع به یک پدیده از دو مسیر موازی تصمیمگیری شود، این حتما موجب فساد خواهد شد. در اینجا منظورم از فساد، فساد مالی نیست؛ منظور این است که کلا مسیر تصمیمگیری خراب میشود.
متأسفانه در کشور ما هم ساختار غیررسمی وجود دارد و هم اثرگذاریاش خیلی زیاد است. آدمهایی در کشور وجود دارند که مسئولیت به معنی اینکه طبق قانون پاسخگو باشند، ندارند اما اختیار دارند. دخالت میکنند، تصمیمگیری میکنند، در مراجع مختلف حضور دارند، حتی با یک تلفن تصمیمات را بالا و پایین یا متوقف میکنند با این حال پاسخگویی هم ندارند.
در ۴۰ سال گذشته، دولتها به نسبت استفاده از ظرفیتها و فرصتهای موجود، توانستند در بخش اقتصاد، کارهایی در کشور بکنند. اما امروز به نظرم تمرکز دولت روی حل مسائل اقتصاد در داخل نیست؛ یعنی بخش عمده نگاه و تمرکز دولت حل مسائل داخل از بیرون است؛ یعنی تصور میکنند اگر مسائل بینالمللی را حل کنیم، مسائل داخلی هم حل میشوند.
بهنوعی باور دولت فعلی این است که ریشه مشکلات ما بیرون است و من روی این حرف دارم. بله بیرون هست، مشکلات هست، تحریمها هم هست، من نمیخواهم اینها را کوچک بشمارم، چون خود من تجربهاش را داشتهام، اما میخواهم بگویم بخش زیادی از مشکلات اقتصادی ما داخلی است و اگر ما را تحریم میکنند روی ضعفها و اشکالات ما تکیه میکنند، یعنی روی ضعفهایی که ما در داخل داریم، حساب میکنند و ضربه را میزنند. اگر ما این مشکلات را برطرف کنیم تأثیرگذاری بیرون محدود میشود و نمیتوانند بهراحتی مشکل ایجاد کنند.
اصلا در سیستمی که ۸۵ درصد اقتصاد و تصمیمگیریها و اختیارات دست نهادهای حکومتی اعم از دولت، مجلس، قوه قضائیه و سایر بخشهای حکومتی است، یک نفر آدم بدون ارتباط با سیستم چهکار میتواند بکند؟ او حداکثر کارگزار بخشی از سیستم است. خودش اصلا چهکاره است؟ اصلا چه کاری میتواند بکند؟ نشدنی است. شما امروز یک جگرکی بخواهید باز کنید، باید از ۱۵ جا اجازه بگیرید و هر روز دو تا مأمور دم مغازه شما میآید.
چطور میشود یک تخلف بزرگ در سطح کلان اقتصادی بکنید، بدون اینکه از خلأهای درون سیستم یا ارتباطات درون سیستم استفاده نکرده باشید؟ اصلا چطور جرئتش را میکنید؟ بنابراین این شیوه که مشکلات حوزه اقتصادی را به تعدادی از افراد منتسب کنیم، یک نوع آدرس غلط دادن است؛ درحالیکه باید ساختار را درست کنیم و اشکالات را برطرف کنیم. بحث مهم تبعیض است. ما در قانون اساسی داریم که همه با هم مساویاند، ریشه فساد، تفاوت و تبعیض است. فساد از کجا درمیآید؟ از خلأها درمیآید. از تناقضها درمیآید؛ والا اگر تناقضی نباشد و یک سیستم منطقی داشته باشیم، جایی برای فساد نیست. اگر توازن اختیار و مسئولیت باشد، فساد از کجا دربیاید؟ شاید بعضیها نمیخواهند به این زیرساختها نگاه کنند و شاید فکر میکنند زورشان به اینها نمیرسد.
من نمیگویم متخلفان نباید مجازات شوند. هرکس تخلفی میکند به اندازه تخلفش باید مجازات شود و این دفاع از حقوق عمومی است؛ اما اگر ما اینطور به جامعه القا کنیم که یک تعدادی در جامعه هستند که دارند اخلال میکنند و اینها را ما جمع کنیم و سپس اقتصاد درست میشود، حالا جمع کردید و اقتصاد درست نشد، باز میگویید نه! یک عده دیگرند، این چرخه باطل تا کی و کجا قرار است ادامه پیدا کند؟ یعنی تا کی و کجا در اقتصادی که کمتر از ۱۵ درصدش در دست مردم است، مردم مقصر مشکلات اقتصادی هستند؟ انگار دولت و سیستم و نظام تصمیمگیری و اینها هیچ نقشی ندارند. این به نظرم خیلی بیانصافی است.
به نظر شما میشود یک مؤسسه مالی و اعتباری باز شود و هیچ مجوزی نداشته باشد و ۱۵، ۲۰ سال هم فعالیت کند؟ این آدرس غلط دادن و سیاسیکردن موضوع است؛ یعنی در واقع میخواهیم مسئله را حل نکنیم یا نگذاریم که مسئله اصلی دیده شود. ما دو نوع مؤسسه مالی و اعتباری خارج از شبکه بانکی داریم. اولی صندوقهای قرضالحسنه هستند که از دهه ۵۰، شهربانی و بعدها نیروی انتظامی مجوز فعالیت آنها را صادر میکرد و در دولت ما فعالیت آنها موکول به اخذ مجوز از بانک مرکزی شد و دومی هم تعاونیهای اعتبار بودند که تا قبل از دولت ما وزارت تعاون مجوز فعالیتشان را صادر میکرد. مجوز فعالیت تمام این تعاونیهای اعتبار که بعدها بحرانساز شدند، مربوط به قبل از سال ۸۳ است و در دولتهای قبل از ما صادر شدند. تا اینکه در دی سال ۸۳ قانون تنظیم بازار غیرمتشکل پولی در مجلس تصویب شد؛ یعنی در دولت ما حتی یک مورد هم مجوز فعالیت به این تعاونیهای اعتبار داده نشده؛ ولی متأسفانه همین الان آقای رئیسجمهور فحشش را به من میدهد.
تصمیمات دولت بدون امضای رئیسجمهور معتبر نیست و دولت مسئول اداره کشور است، ولی آنقدر شورا و نهاد درست کردهاند و تمام قوا را هم عضو آن کردهاند که سودش را آنها میبرند و فحشش را دولت میخورد، مثل همین شورای پول و اعتبار؛ هم قوه قضائیه در آن هست، هم قوه مقننه، هم اتاق بازرگانی؛ تصمیمات را میگیرند، روح رئیسجمهور هم خبر ندارد، اما رئیسجمهور باید پاسخگو باشد! این غلط است و برمیگردد به همان نظام تصمیمگیری که گفتم با این قوانین عادی از هم پاشیده است.
من نشانهای ندیدم که اقتصاددانهای برجسته ایران موضوع تأسیس بانکها و مؤسسات اعتباری خصوصی را تئوریزه کرده باشند. موافقان تأسیس مؤسسات اعتباری خصوصی، در میان سیاسیون بودند؛ یعنی یا نماینده مجلس، یا وزیر، یا مدیر شرکت دولتی بودهاند. اینها جوش زدند و آنقدر مصاحبه کردند که اگر بانک خصوصی بیاید دیگر اوضاع اقتصادی کشور به سمت بهبود زیرورو میشود.
الان دولت باید حسابکشی کند دیگر؛ بالاخره ارز چهارهزارو ۲۰۰ تومانی داده است به عدهای. اینها باید میرفتند خوراک دام میآوردند، لوازم میآوردند، یا باید بانک این ارز را میداده به آنها، اگر داده باید فهرستش را بدهد که به چه کسانی داده است و پاسخگو باشند که چه آوردند و چه کردند، یا دوباره برگردانند به چرخه اقتصاد. خیلیها چشمشان را روی این میبندند.
تا زیرساختها را درست نکنید چیزی حل نمیشود. بعد هم جناحبندیهای سیاسی درست میشود، یکسری میشوند چپ، یک سری راست، همدیگر را میکوبند. این دعوا سرکاری است. دعوای زرگری است. زیرساخت غلط است که فساد ایجاد میشود. ما باید برویم آن منافذ را ببندیم. سیستم را منطقی و شفاف و قابل محاسبه کنیم تا دیگر این اتفاقات نیفتد. خلاصه کنم. چه کسانی پیگیر بودند این مؤسسات راه بیفتد؟ چه کسانی دنبال بانک خصوصی بودند؟ چه کسانی فشار میآوردند به دولت که چرا مؤسسات مالی خصوصی راه نیفتادهاند؟ وزیر را استیضاح میکردند که چرا مجوز فلان بانک را ندادید؟ ولی خودشان مسئولیت قبول نمیکنند.
من اصلا سیستم بانکی الان را قبول ندارم، حالا فرصت شد میگویم که این بانک یعنی چه؟ یکی از زیرساختهای مهم بانک است و تا زمانی که این سیستم بانک مهار نشود، امکان ندارد اقتصاد ما شکوفا شود. محال است، نه اینکه امکانش ضعیف باشد! چون این سیستم بانکی، همه مناسبات را به هم میزند، اابته نه مدیران بانکها، این نوع نظام بانکداری منظورم است.
مگر در کشور ما خصوصیسازی شده؟ ببینید خصوصیسازی بحثی کلان و گسترده است که منحصر شد در واگذاری داراییهای دولت به یک عده خاص. ابتدا میگفتند که هدف از خصوصیسازی بازکردن راه مردم برای نقشآفرینی در اقتصاد و افزایش سهم مردم در تصمیمگیریهای اقتصادی است. آیا این انجام شده الان؟ همهاش شده واگذاری اموال دولت به افراد و گروههای خاص و اصل دعوا هم همین است. دعوا سر چی است؟ که به رفقا چی برسد. اگر به رفقا نرسید میگویند خصوصیسازی نشده، اگر رسید که بهبه! من دارم واقعیت را میگویم.
من دلم برای کشورم میسوزد. همه این موارد را میشود ردیابی کرد ولی من اسم نمیبرم. چون من شناسنامهها را دارم. ما هر هفته در کشور سه روز قانونگذاری میکنیم و مرتبا مسئولیتهای دولت را زیادتر میکنیم، خب وقتی اختیارات را برای دولت اضافه میکنید، یعنی دولت دارد بزرگ میشود. هرچه دولت بزرگ شود، یعنی فضای فعالیت مردم کوچک میشود.
از آن طرف میگوییم مردم باید توانمند شوند! این تناقض است. دقت کنید. به جای اینکه ما این را درست کنیم؛ یعنی بیاییم بگوییم دایره اختیارات و مسئولیت دولت را سر جمع کاهش بدهیم و واگذار کنیم به مردم، این را واگذار نمیکنیم به مردم، ولی میخواهیم آن دوتا بنگاهی را که دولت دارد و خوب هم کار میکند و درآمد دارد، واگذار کنیم، دعوا هم سر همین است. اگر به دست کسانی که ما میخواهیم رسید، خصوصیسازی خوب اجرا شده است.
بالای ۸۰ درصد از اقتصاد ایران، اعم از ثروت طبیعی و ثروت بالفعل و اختیارات دست دولت و نهادهای حکومتی است. این را باید دولت اعلام کند. دولت باید بیاید پایش بایستد و بگوید مالیات بدهید، پایش بایستد و بگوید توضیح بدهید. یکبار من در نامههایی که نوشتم، گفتهام که این منابعی که تحت انحصار حکومت است اگر میان مردم به تساوی توزیع شود، دیگر فقیری در کشور نمیماند.
چه کسی گفته شهر تهران باید ۷۰۰ کیلومتر باشد و مردم بروند در طبقه سیام زندگی کنند؟ چرا باید طبقه سیام زندگی کنند؟ طبقه سیام هزینهاش چهار برابر طبقه اول است. اصلا چرا باید ۵۷ درصد ثروت کشور در تهران بچرخد وقتی فقط ۱۱ درصد جمعیت کشور در تهران ساکن هستند؟ من هیچکدام از اینها را قبول ندارم. ما سرزمین وسیعی داریم. میتوانیم طراحی کنیم. این شهرهای ایران همگی روی همین فلات ایران شکل گرفتهاند. ما میتوانیم توسعهاش بدهیم. میتوانیم شهرهای جدید تعریف کنیم. اصلا میتوانیم کل سرزمین را طراحی کنیم. بگوییم هر کس در باغ خودش یک خانه بسازد، خدماتش را هم بگیرد که این خدمات هم ارزانتر از حالا خواهد بود. الان متوسط قیمت آپارتمان در تهران متری ۱۰ میلیون تومان شده است. یعنی یک واحد ۶۵متری که از نظر من زندان است ۶۵۰ میلیون تومان قیمت دارد. چند دهک جامعه ما میتوانند این مبلغ را پرداخت کنند؟ بقیه چه میشوند؟ خب، این غلط است. ما ارزش افزودهای به زمین بار کردهایم، میگوییم چرا باز نمیکنید؟ میگویند هزینه خدمات شهری بالا میرود درحالیکه کاملا برعکس است.
در ۴۰ سال بعد از انقلاب جهش شدید قیمت نفت تنها در دولت ما اتفاق افتاده است. قبل از دولت ما قیمت پایین بوده و بعد از دولت ما هم پایین آمده است. همین امروز دولت را دست من بدهند، در شش ماه قیمت نفت برمیگردد به همان قیمت بالای صد دلار. همین الان دولت فعلی چقدر نفت فروخته که پولش را نگرفته؟ میدانید شما؟ من به شما اطلاع میدهم. ۳۰ میلیارد دلار. چرا راجع به این حرفی نمیزنند؟ چرا وزارت نفت از آن آقای ساکن دوبی که چهار سال است پنج میلیارد دلار نفت گرفته و یک دلار برنگردانده، شکایت نمیکند؟
نفت متعلق به ملت است و رئیسجمهور بالاترین نمایندگی از ملت را دارد. ۱۸ مورد ایراد قانون اساسی به آن گرفتم و فرستادم؛ ولی خودشان ابلاغ کردند. من میدانستم دارند چه کار میکنند. رئیسجمهور را از حوزه بانکی و از حوزه نفت بیرون میکنند، بعد میگویند رئیسجمهور جوابگوی آن هم باشد!
هر ۱۰ هکتار را به یک خانواده بدهیم، بگوییم بلوطش را جمع کن و بفروش، درخت هم بکار، گاو هم بگیر زیرش بچرد، حل میشود دیگر. لردی زندگی میکنند و بیشتر از من استاد دانشگاه درآمد خواهند داشت. ۱۶،۱۵ میلیون تن بلوط در حال نابودی است و بعد ما خوراک دام از خارج وارد میکنیم. از وقتی مردم را محروم کردهایم این بلا سرمان آمده وگرنه اگر این را به مردم بسپاری، آنوقت یک درخت کم شود تکلیفش معلوم است. الان درخت کم شود یقه چه کسی را میشود گرفت. اگر بدانند این درختان نسلاندرنسل مال خودشان است که نمیگذارند از بین برود. کدام کشاورزی زمینش را از بین میبرد. بعدش هم این فرهنگ میشود که از درختان مراقبت کنند. به کسی هم نمیفروشند، وقتی این درختان را به همه میدهید، ببرد که به چه کسی بفروشد؟
پایه اصلاحات اقتصادی بازگشت مالکیت به مردم است. ما باید از دولت مالکیتزدایی کنیم به نفع تودههای مردم. اینهمه نهادها باید به مردم برگردند. بخش دومش هم زمین است. در کشورمان ۱۸۰ میلیون هکتار زمین داریم که فقط ۱۰ میلیون هکتارش دست مردم است. باید همه این زمین را به مردم بدهیم. باید شهرسازیمان را تغییر بدهیم. اینها جریان سرمایه را در کشور عوض میکند. الان سه جریان سرمایه در کشور وجود دارد؛ جریان اول، جریان سرمایه از مناطق محروم به مناطق برخوردار، جریان دوم، جریان سرمایه از افراد محروم به افراد برخوردار و جریان سوم از فعالیتهای پایدار به فعالیتهای زودگذر. ما باید این را تغییر دهیم. تا این تغییر نکند، اقتصاد ما شکل نمیگیرد. یکی از پایههایش زمین است. باید این را باز کنیم.
این همه زمین است. این را طراحی میکنیم، هرکسی میخواهد کشاورزی کند میدهیم، دامداری کند میدهیم، ۱۰ گزینه مختلف مقابلشان میگذاریم که انتخاب کنند. طراحی عالمانه میکنیم که در اینجا هرکس باید چقدر زمین داشته باشد تا یک کشاورزی خوب داشته باشد. مثلاً ممکن است در یزد ۲۰هکتار بدهیم، در شمال نیمهکتار بدهیم. میگوییم هرکس هر جای ایران میخواهد فعالیت کند بیاید. این همه زمین، اجازه بدهید فعالیت کشاورزی شود.
فوری میگویند آب نیست. نمیخواهم بگویم مشکلی در زمینه آب نداریم اما حتما آب داریم. نگاه حکومت و دولت که نباید جزئی باشد.
من با شیوه تصویب برجام هم مخالف بودم. آنجا هم گفتم موافق و مخالف باید دربارهاش بحث کنند، بعد هم از مردم رأی بگیریم و همان را اجرا کنیم. الان که خیلی راحت شده، نرمافزارهای پیامرسان و سیستمهای ارتباطی و شبکههای اجتماعی آمدهاند، هرکدام از مردم در اقصینقاط کشور هم یک موبایل دارند، موضوع را در تلویزیون اعلام میکنید، یک کد حق رأی هم به هر نفر میدهید، میگویید در ساعت فلان رأیگیری میکنیم. یک ساعت بعد هم نتیجهاش معلوم میشود. اینجا تکنولوژی در خدمت انتخابات و رفراندوم است، خب چرا استفاده نکنیم.
هر وقت مردم را کنار بزنیم کار سخت میشود. اگر مردم را در جریان امور قرار دهید، مشکلی ایجاد نمیشود. من درباره بحث یارانهها به تکتک شهرهای کشور سفر کردم و به مردم توضیح دادم. برای اقشار گوناگون، برای متخصصین، برای استادهاي دانشگاه، با اصناف، با رانندهها، با تکتک صنایع و انجمنهای صنعتی جلسه گذاشتیم، حرفشان را شنیدیم، مشکلات را بررسی کردیم و اقدام کردیم. اینطور نبود که یک بیانیه بدهیم و تمام. مردم وقتی در جریان باشند و ببینند کاری به نفع کشور است، حتما همراهی میکنند همانطور که هیچ مخالفتی با ما نشد.
بهعنوان رئیسجمهور هیچ تصمیم اشتباهی نگرفتهام. یک مورد نمیتوانند مثال بزنند که تصمیم اشتباهی بهعنوان رئیسجمهور گرفته باشم، ولی اگر بحث ضعف باشد من ضعفهای زیادی دارم. بارها هم گفتهام که ضعیفترین و پراشتباهترین هستم اما تصمیم اشتباهی بهعنوان رئیسجمهور نگرفتهام. علت هم دارد.
به این دلیل که برای هر تصمیم ملی صدها ساعت وقت میگذاشتم. ساعتها موافق و مخالف بحث میکردند و بیشترین سؤال در جلسات کارشناسی را هم میپرسیدم، علتش هم این است که من باور دارم تا وقتی لزوم و درستی انجام کاری برایم قطعی نشده، نباید جلو بروم. این را همه میدانند. من این را اجرائی کردم. بحث را مطرح میکردیم میگفتیم شما اقتصاددانان بزرگ کشور هستید، من هم به شما احترام میگذارم، اما برای اینکه این را اجرا کنم باید توضیح بدهید و قانع بشوم که این کار درست است.