ادعای «فقرزداییِ» سنگ بزرگیست که علامت نزدن است! / کارگران و معلمان در بودجه 98 جای خوبی ندارند
رویکرد کلی دولت در بودجهنویسی، مبتنی بر نیازها و واقعیات معیشتی فرودستان نبوده است؛ «خدمات رفاهی» بودجه مثل همیشه انقباضیست.
مرتضی افقه (اقتصاددان و استاد دانشگاه) در تبیین چرایی این موضوع و در نگاه عام به بودجه ۹۸ میگوید: متاسفانه تعداد «نانخورهای» بودجه خیلی زیاد است؛ نانخورهایی که هیچ بهرهوری برای مملکت ندارند و کمکی به رونق تولید و رفاه کشور نمیکنند.
علاوه بر این، در ساختار فعلی کشور، سازمانها، ادارات و نهادهای موازی که کارکردهای یکسان دارند، بسیار زیاد هستند؛ بنابراین عملاً بخش قابل توجهی از درآمدهای نفتی یا مالیاتی صرف کارهایی میشود که هیچ کمکی به کشور نمیکنند؛ این نواقص کلی، شرایط عام بودجههای سالانه است و ربطی به این دولت و یا آن دولت هم ندارد.
البته در شرایط تحریم، درآمدهای دولت به شدت کاهش پیدا میکند؛ لذا از هزینهها بهطور طبیعی کاسته میشود. علیرغم این موضوع، دولت توان بالقوهای داشته که از آن بهره ببرد؛ دولت میتوانست سهم مالیات افرادی که عمدتاً فعالیتهایشان در بخش دلّالی و غیرمولد است و متاسفانه سهم بالایی در کسب درآمدهای کشور دارند را افزایش بدهد اما شوربختانه دولت این کار را انجام نداده است.
دولت اگر بدون قاطعیت عمل کند «توانایی» مالیاتستانی از اینها را ندارد چراکه اینها به نهادهای قدرتمند متصل هستند؛ تشخیص این افراد و گروهها و اخذ مالیات از آنها دشوار است اما نشدنی نیست منتها ساختار دولت در ایران به گونهای نیست که توزیع درآمدها را عادلانه انجام بدهد.
طبقات محروم و فرودست اگر هم در بودجه مورد توجه قرار گرفته باشند، این توجه آنقدر نامحسوس هست که هیچ کمکی به معاش و حیات آنها نمیکند؛ ظاهراً دولت «قدرت» آن را ندارد که بخش قابل توجهی از درآمدهای دهکهای نهم و دهم را که معمولاً این درآمدها ناشی از فعالیتهای غیرمولد است به سه دهک پایین درآمدی اجتماع، اختصاص بدهد. همیشه این روند معمول بوده اما امسال که محدودیت درآمد داریم، این نقیصه نمود بیشتری پیدا کرده است.
اگر این بودجه به همین شکل در مجلس شورای اسلامی تصویب شود، سال آینده فشار بسیار شدیدی به طبقات کارگر و سه دهک پایین درآمدی وارد خواهد آمد و دولت و ساختار حاکمیت باید نگران تنشهای اجتماعی – سیاسی و بعضاً طبقاتیِ این فشار مضاعف باشند.
باتوجه به شرایط موجود اقتصادی و کمبود منابع مالیِ ناشی از تحریمها، دولت باید بر درآمدهای جایگزین مانند مالیاتهای اقشار پردرآمدِ غیرمولد بیشتر پافشاری میکرد. در شرایط فعلی هدف دولت باید توزیع عادلانه باشد اما بودجه بدون در نظر گرفتن این هدف، تدوین شده است.
بسیاری از این بانکهای جدیدالورود و موسسات اعتباری غیرمولد هستند و فقط با چرخش پول و زدوبندهای این چنینی، کسب درآمد میکنند؛ دولت باید اینها را تحت فشار قرار دهد و مالیات بستاند. در شرایط فعلی، این تنها راهیست که دولت میتواند از طریق آن به فقرزدایی، حمایتهای اجتماعی از فرودستان و گسترش چتر خدمات اجتماعی بپردازد.
افقه، حذف یارانه سه دهک بالای درآمدی و استانی کردن یارانهها را «بالقوه خوب» توصیف میکند اما توضیح میدهد: آنقدر ضعف مدیریتی و انتصابات رابطهای داریم که نمیتوانیم امیدوار باشیم همه استانداران از بودجه به دست آمده از حذف یارانهها، در جهت اهداف توسعهای استفاده میکنند؛ مضاف بر اینکه تشخیص سه دهک بالای درآمدی باتوجه به ضعف ساختار آماریِ ما بسیار دشوار و تا حدی ناممکن است؛ خود وزارت رفاه تا امروز نتوانسته سه دهک پردرآمد را شناسایی کند؛ استانداران چطور میخواهند این کار را انجام دهند؟!
این بودجه با در نظر گرفتن عشر و خمس نیازهای اجتماعی نمیتواند مدعی «اصلاحات اقتصادی» باشد؛ وقتی یک هفتم بودجه مورد نیاز برای «رتبهبندی معلمان» در نظر گرفته شده و وقتی از ۱۸۰ هزار میلیارد تومان بدهی انباشته دولت به تامین اجتماعی، بازپرداختِ حتی ۸۰ هزار میلیارد تومان نیز به صورت شفاف و واقعی دیده نشده، «فقرزداییِ ادعایی دولت» سنگ بزرگیست که فقط علامت نزدن است!