فراگیر شدن نارضایتی در اروپا/ آیا مردم اروپا با مردم فرانسه همصدا میشوند؟
«جنبش جلیقه زردها»، آخرهفته هشتم و نهم دسامبر؛ دور چهارم. برخی می گویند که این تظاهرات را باید بدترین شورش ها در فرانسه از زمان انقلاب کوچک دانشجویی ماه می سال 1968 دانست. در طول چهار آخر هفته صدها هزار نفر از مردم طبقه متوسط، از دانشجویان گرفته تا کارگران و کارمندان و زنان خانه دار خشمگین به خیابان ها آمدند. همزمان با افزایش تعداد تظاهرکنندگان، حضور پلیس نیز در هر دور جدید از این اعتراضات شدت بیشتری گرفت.
در اخر هفته گذشته بیش از 8 هزار پلیس به مقابله معترضان آمده بودند که افزایشی قابل توجه را به نسبت 5 هزار پلیس آخر هفته گذشته نشان می داد. در این دور ده ها هزار جلیقه زرد تظاهرات کردند و به گزارش پلیس بیشتر از 1600 نفر دستگیر شده اند.
تانک ها در خیابان ها حضور یافته اند؛ اتفاقی که ظرف ده سال گذشته دیده نشده بود؛ اتومبیل ها و ویترین مغازه ها به آتش کشیده و ساختمان ها مورد حمله واقع شده اند. پلیس با گاز اشک آور، آبپاش و گلوله پلاستیکی به مقابله با آنان پرداخته است.
خیلی ساده است. بیشتر این دغدغه داران صندلی نشین اصلا به ذهنشان نمی رسد که آدمکش ها دزدانه به سراغ آنان نیز می آیند. زمانی که آنها بیدار شوند و نور ساطع شده از جلیقه زردهای فرانسه را ببینند دیگر ممکن است خیلی دیر شده باشد.این مرض تنها مختص فرانسوی، بلژیکی، هلندی یا آلمانی نیست، بلکه در اسپانیا، پرتغال، ایتالیا و یونان نیز وجود دارد، کشورها و مردمانی که دیگر به ندرت چیزی از آنها می شنوید و می خوانید آنها نیز همین حال را دارند. کارتل بانکداری، آنها را زیر کنترل خود گرفته است. برای تمرکز بر رنج و درد آنها دیگر به توجه همگانی نیاز نیست. جز ایتالیا، مقاومت گستاخانه این مردم در برابر بروکسل، همچنان موی دماغ پادشاهان فاینانس است.
نارضایتی در همه جا وجود دارد و نتیجه یک یورش نئولیبرال بی شرمانه نه تنها به حقوق دمکراتیک و مبتنی بر قانون اساسی مردم بلکه یک بیداری فزاینده و چشم گشودن به روی واقعیت کلاهبرداری اقتصادی و مالی است که مافیای مالی جهانی شده – بانک ها، شرکت های بیمه، شرکت های سرمایه گذاری از همه نوع- مقابل چشم آنها مرتکب شده اند و سرمایه های اجتماعی به حق انباشت شده کارگران مثل مستمری های بازنشستگی، مزایای بیکاری، تحصیلات رایگان، مراقبت های درمانی ملی، بیمارستان های دولتی، دسترسی به داروهای ضروری یارانه ای و از این قبیل را از آنها دزدیده اند.
بنابراین روشن است که جنبش جلیقه زردها ربط اندکی به مالیات سوخت جدید فرانسه که از سوی مکرون اعلام شده بود دارد یا اصولا هیچ ربطی به آن ندارد. اعتراضات به این مالیات صرفا یک بهانه بود. این به اصطلاح مالیات زیست محیطی یک ابزار سیاسی- تبلیغاتی صرف بود، یک دروغ گستاخانه. این مالیات به هیچ ابتکار زیست محیطی در فرانسه خدمت نمی کرد، بلکه صرفا نوعی «مشارکت» اجباری مردم در تامین بودجه بود که برنامه های ریاضتی مکرون بیشتر از همیشه میزان آن را کاهش داده است. او که می داند سیاست های ریاضتی نام دیگر بازی نئولیبرال است، می خواهد «کارفرمایانش» را تحت تاثیر قرار دهد.
در واقع پلیس فرانسه از جلیقه زردهایی که به مقابله با آنها می پردازد حمایت می کند. نیروهای پلیس دریافته اند که آنها نیز بخشی از مردمی هستند که دست به تظاهرات زده اند؛ آنها هم نگرانی های مشابهی دارند. جالب آنکه بنا به گزارش راشا تودی پلیس در حال اعمال یک ممنوعیت حتمی در استفاده از گاز اشک آور، آبپاش و دیگر اقدامات تهاجمی است که در حالت عادی برای سرکوب تظاهرات های مستمر نظیر آنچه که هم اکنون در فرانسه جریان دارد از آنها استفاده می شود.
هرچند که شاید این ممنوعیت استفاده ضرورتا در عکس ها و فیلم ها مشهود نباشد، اما خبر آن در رسانه ها می چرخد و الکساندر لانگلو دبیر کل اتحادیه پلیس وی آی جی آی به راشا تودی گفته است: «بیشتر ما از جلیقه زردها حمایت می کنیم، چون ما نیز از هر گونه افزایشی در بهای سوخت مستقیما متاثر خواهیم شد. ما نمی توانیم در جایی که کار می کنیم زندگی کنیم، چون یا زندگی در این مناطق برایمان خیلی گران تمام می شود یا باید همسایه های دیوار به دیوارمان را دستگیر کنیم، برای همین مجبوریم با اتومبیل به خانه های خود که در فواصلی دور دست قرار دارد برویم.
قطعا درمیان پلیس نسبت به معترضان همدلی گسترده ای به وجود آمده است، اما تحریکات دولت می تواند موجب ناآرامی های بیشتری شود، ناآرامی هایی که در آنها پلیس هیچ راه دیگری جز مداخله با زور ندارد و در غیر این صورت در یک شرایط اضطراری که وزیر کشور مکرون کریستوف کاستانر مجبور به اعلام آن شود، ارتش ممکن است برای مداخله فراخوانده شود. در این صورت نیز دولت فرانسه با درخواست کمک از ناتو فاصله زیادی نخواهد داشت؛ درخواستی که البته در راستای «منافع گسترده تر اروپا» خواهد بود.
نویسنده:پیتر کوئینگ (Peter Koenig) اقتصاددان و تحلیلگر ژئوپلتیک