شعر و متن کوتاه ادبی عاشقانه و زیبا
بیات:
چشم های من
سفره انداخته اند!
بیا…
پیش از آنکه بیات شود
نگاه تازه ام
شعر:
بوسیدی مرا
و ذهنم
آبستن شعری شد
کفتار:
کفتار ؛
نامِ دیگرِ تنهایی !
به دندان کشیده است
بره ی خیالم را
رو به شهادت:
ماه شب بدری ،
من …
به خندق شب ابری
رو به شهادتم!
فصل رسیدن:
فصل تمامِ نرسیدن هایت
رسیده
نمی رسی؟!
خسته:
تو
مزرعه ی آماده ی درو
من
خسته تر از آن
که بچینمت!.
کجای جهانی:
عزیز همیشگی
دوست داشتنت را
درد می کشم،
در نبودنت
بگو کجای جهان نشسته ای…
آغوش تو :
عاشقانه ترین شعرهایم را
در آغوش تو سروده ام
آنجا که دنج ترین جای دنیا
برای یک شاعر است.
پیراهن دلتنگی:
مهمانم شو
تا پاره شود
از تن لحظه هایم،
پیراهن مندرس دلتنگی.
شب های بی تو:
سیگار،
تشویش
کفش های خسته
و خیابانی های بی پایان
این است سهم من
از شب های بی تو بودن.
کمی عشق:
برایم کمی عشق بیاور
و دو لقمه دوستت دارم
و قاچی بوسه از لبهایت
تا صبح ام بخیر شود.
دلم گرفته بود:
دلم گرفته بود
سیگاری از اولین سیگار فروشی خریدم
مانده بودم که
عاشقی را از که بخرم؟!
دل به دریا زده:
برای داشتنت
به دریا زدم
دلی را
که از آب واهمه داشت.!
بهار چشم هایت:
بهار
و باران
ترجمان چشم های توست.
نبودنت:
در من
دلشوره ای زندگی میکند
از جنس تو
سرو میكنند،
هر روز عصر
قهوهی تلخ نبودنت را.
دوست داشتنت:
دوست داشتن
زمان نمی شناسد
جاده ای است
که هر گاه قدم می گذارم
به تو می رسم.
شهرزاد:
شهرزاد قصه های من
هزار و یک شب به سر رسید
قصه ی آمدنت را
کی می آیی؟!
برکه ی زلال:
برکه ایست زلال
بانوی من
پر از ماهیان سرمست
که برای صید هر کدام
لبهایم را طعمه می کنم.
آغوش ات:
آغوش کوچک ات
برای اندوههای بزرگ من
سرزمین بی مرزی است
که در آن دروغ نمی گویند،
فصل ها!
به بهار و زمستان تن ات
من، ایمان دارم.
رد پایت:
مانند شام
بعد از سقوط داعش
جا مانده رد پایت
بر ویرانه هایم!
غمگینم:
غمگینم
همچون
لبخندهای چارلی چاپلین
یک لا قبا:
شاعری یک لا قبایم
شعرهایم
کفاف دوست داشتن ات را نمی کند.
ترانه ی ما:
در من شعریست
و در تو آهنگی
در کنارم بنشین
عشق در انتظار ترانه ای از ماست…
سرزمین مقدس :
بانوی من
سرزمین مقدس ام
به شکوه و آرامش
بیستون می مانی
و ابروانت
طاق بستان ساسانی است
تندیس تنت
گنج نامه من است
که سر از هگمتانه در آورده است
و قامت بلندت
به درختان بلوط
زاگرس می ماند
و من،
به غربت کوردستان می مانم
مهجور و ناشناخته و پر از درد.
معدن فقرم:
حال ام خراب
و پر از فقرم
مثل کارگر سیاهی
که روز و شب
در معدن بزرگ الماس کار می کند
نبودنهایت:
و تـــو نمی دانی
نبودنهایت
چقدر
آب و هوای دلم را
مستعد بارندگی می کند.
نابودی:
من ظاهرا نابود نشدم
بعد تو،
اما
پیرهن که باز کردم
مشتی پوست و استخوان افتاد.
جایزه:
جایزه صلح نوبل و اسکار،
از آن من و توست!
من جسورانه جنگیدم با همه
تا فتح سرزمین ذهن تو
و تو زیبا درخشیدی
در نقش اول همه غریبه ها.
روشنایی:
نیمه ی روشن من؛
با آمدنت،
بتاب؛
من از گم شدن،
در ظلمت بی تو می ترسم…
لشکر تلخ سکوت:
چون تو نباشی
لشکر تلخ سکوت
جای جای خانه را
به تسخیر خود در می آورد.
دروغ هایت:
آرام می شوم
با دروغ هایت،
مثل مسکن هایی
که هیچ وقت نخورده ام
دلتنگی:
هیچ منصفانه نیست
که صبح،
به جای تو
دلتنگی از راه برسد.
منتظر:
در انتظارت مانده ام
شبیه پیراهن های توی کمد
که می دانند
عاقبت روزی
دستی به تن شان کشیده می شود
قبرستان:
کاش می دانستی
این خانه بی تو
قبرستانی ست
که هر شب
میان آن
مرا دفن می کنند.
وسعت آغوش تو:
از تمام جغرافیای جهان
من فقط
وسعت آغوش تو را دوست دارم
ارسالی از:
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
http://mikhanehkolop3.blogfa.com