شعر با ض ، شعر تک بیتی از مولوی که شروع آن با حرف ض است

شعر با ض

این مقاله شامل شعر هایی که با ض شروع می شوند است. اشعاری که خواندن آنها لطافت روح را بالا می برد. شعر هایی که شروع آنها با حرف ض است محدود هستند.به نظر می آید که تعداد شعر هایی که آخر آنها به خ ختم شوند کم باشند. که در این رابطه صاحب نظران شعر آگاهی بیشتری دارند.

شعر زیبا با ض

ضامن. رونق. این بزم. گداز دل. ماست

سوختن. بهر نشاط. دگران دارد. شمع(بیدل دهلوی)

ضیا. ونور. تو کون. و مکانست

کسی. نور تو. کلی. میندانست(عطار)

ضلالت. عزت ایمان. نیابد

چو زری. کی بود. هرگز سفالی(ناصر خسرو)

ضرورت. است که. عهد. وفا به. سر برمت

و گر. جفا به. سر آید. هزار. چندینم(سعدی)

ضایع .مساز حرف. نصیحت به. غافلان

بر روی. پای خفته. که پاشیده. است آب(صائب تبریزی)

شعر تک بیتی با ض

ضعف. قطب از. تن بود. از روح نی

ضعف در. کشتی بود. در نوح. نی(مولوی)

ضرورت. علی الجمله. خیّام وار

گرفتم به. کف بر، میِ. خوشگوار(حکیم نزاری)

ضرورتست. که روزی. به کوه. رفته ز دستت

چنان. بگرید سعدی. که آب تا. کمر آید(مولوی)

ضیف. با همت چو. ز آشی کم. خورد

صاحب. خوان آش. بهتر. آورد(مولوی)

ضراب نیستم. ولی از. پاکی عیار

نقد سخن. گواژه. زن زر. جعفرم(قاآنی)

ضد. من گشتند. اهل این. سرا

تا قیامت. عین شد. پیشین. مرا(مولوی)

ضرورت شد. این شغل. را ساختن

چنین نامه. نغز. پرداختن(نظامی گنجوی)

شعر دلنشین

شعر همیشه زیبا و دلنشین است. شعر خوب حسی نو و تازه می دهد . اشعار با ض مانند دیگر شعر ها آهنگ خود را دارد. لذت فراوانی در شعر وجود دارد.

ضمیرم. نه زن. بلکه آتش .زنست

که مریم. صفت بکر. آبستنست(نظامی گنجوی)

ضمان. دار عالم. سیه تا. سپید

شفاعت. گر روز. بیم و. امید(نظامی گنجوی)

ضعیفی اشک. ما را محو. در نظاره. کرد آخر

به آسانی. گره از چشم. سوزن. بر نمی آید(بیدل دهلوی)

ضمیر. روشن تو. هست عقل. را مسکن

رکاب فرّخ. تو هست. بخت را. بالین(امیر مغزی)

ضرورت از. پی قوتی. ببایدم. رفتن

مرا ز. بخشش او. چون تعهّدی. نرود(کمال الدین اسماعیل)

ضبط موج. است آنچه. آب گوهرش. نامیده اند

حرص اگر. اندک عنان. گیرد قناعت. می شود(بیدل دهلوی)

ضحاک وار. کشته بسی. بی گناه را

بر دوش. تا فکنده. دو مار. سیاه را(قاآنی)

شعر با حرف ض

ضعف. سرمایه ام از. لاف غرور. آزادم

من و آهی. که رگ گردن. دعوی نشود(بیدل دهلوی)

ضمیر. روشن او. بر مثال. خورشیدست

چراغ من. ندهد نور. در برابر او(امیر معزی)

ضرور تا. نشود، لب. به گفتگو. مگشا

عنان. کشیده. نگه دار. اسب. سرکش را(صائب تبریزی)

ضعیف و. مبتلا و. خوارمانده

عجایب. خسته و. غمخوار. مانده(عطار)

ضمیرعزم. تو درگوش. حسّ او گوید

اشارتی. که به پهلوی. او کند خم. ران(کمال الدین اسماعیل)

ضیافتی که. در آنجا توانگران. باشند

شکنجه ای. است فقیران. بی بضاعت را(صائب تبریزی)

ضمیر و. طبع تو. گویی فلک. شدست و صدف

که نور پاک. در آن است. و درّ باک. دراین(امیر مغری)

ضعف اندر. ضعف. و کبرش. آنچنان

که به. خواری بنگرد. در واصلان(مولوی)

اگر دنبال آرامش هستید شعر زیاد بخوانید. شعر خوب به آدم حس خوب و آرامش می دهد. از خواندن شعر تا میتوانید لذت ببرید.

منبع : tripadvisor